بسم الله النور
در همه ي اين روزهايي که اتفاقا ما حرف براي گفتن نداريم و در روزهايي که بعيد است سينما و تلويزيون اثري فاخر توليد کند که مخاطبان «آکادمي گوگوش» و «بفرماييد شام» و «حريم سلطان» را جذب خود کند،"پايتخت" به داد صداوسيما و حتي سينما مي رسد و جذب مخاطبش که به قول آويني «شناسنامه اثر فاخر» است، همه را شگفت زده مي کند.
تقريبا ميشود گفت "پايتخت" اتفاق تازه اي است،همه آدمهايش معمولي اند. معمولي معمولي. پنجعلي و نقي که يک کارگر است و انساني حلال خور،نکته اي که شايد تلويزيون خيلي کمتر از آنچه که بايد بدان پرداخته است.فيلم آنقدر پيام خوردن لقمه حلال را خوب رسانده است که بايد کارگردانها و فيلمنامه نويسها ياد بگيرند.خروسي را که روزي شان نيست نمي خورند حتي شده به بهانه رد شدن قطار و افتادن لوستر روي سفره .
پيرمرد خانه ياد داده است که بعد از هر جرعه اي آب بلند بگوييد «سلام بر حسين» و مرد خانه قبل از اذان صبح بيدار است تا خود را براي نماز صبح مهيا کند.
در پايتخت کارگرهاي گنبد و گلدسته سازي قبل از کار وضو مي گيرند و برايشان مهم است باوضو کارکنند،نماز خوان هستند، حلال خورند، با خانواده خود مهربانند.وقتي از کارکردن به خانه بازمي گردندد خسته اند اما طوري رفتار مي کنند که هم براي تربيت فرزندانشان به همان سبک هاي قديمي و نه با استفاده از مهد کودک ها وقت مي گذارند و هم به فکر همسرشان هستند
در پايتخت دکتر و مهندس بودن مهم نيست،آدم بودن و مرام ومعرفت داشتن مهم است.
پايتخت يک سريال است با همه روزمرگي هاي آدم هاي معمولي که به مسافرت مي روند، به رييس جمهور، نامه مي نويسند، مشکلات اقتصادي دارند، از پدرسالخورده خود نگهداري مي کنند و حتي در مسابقه هاي تلويزيون شرکت مي کنند و دراتفاقي نادر برنده هم مي شوند.
چه جاي شک است که ايران پر است از خانواده هاي معمولي.
مگر چند درصد مردم مبتلا به درد ها و «جراحت» هاي «شيدايي» عسگر پور هستند و واقعا چقدر طول مي کشد که يک «ستايش» اتفاق بيافتد و اصلا چقدر زمان براي «زمانه» شدن احتياج داريم؟
چه اشکالي دارد که هميشه «وضعيت سفيد» باشد و قصه مردمي گفته شود که «چک برگشتي» دارند؟
چه اشکالي دارد مردم از تلويزيون ياد بگيرند که از پدران سالخورده ي خود نگهداري کنند؟
اينکه نام «لا اله الا الله» روي گنبد بناي امامزاده اي پيش ساخته از شمال تا جنوب کشور حرکت کند و با رفتارهاي صميمي و صادقانه و دوستانه به دل بيننده بنشيند اتفاق تازه اي است.استفاده از موسيقي هاي اصيل و فولکلورهاي اقوام و مناطق مختلف کشور براي جذب نگاه مخاطبان چهارفصل ايراني ايده ي قابل اعتنايي است.
نه اينکه نقدي به «پايتخت دو» وارد نباشد،هر اثر هنري به خاطر داشتن مولفه هاي فکري، فرهنگي و سياسي ممکن است از سوي گروههاي مختلف مورد نقد قرار بگيرد اما آنچه اهميت دارد، جذب مخاطب عام است.سيروس مقدم به خاطر اينکه از «سعادت آباد» خيلي پايين تر آمده است و اصلا از «پايتخت» خارج شده و از مردم معمولي علي آباد سخن گفته است قابل تقدير است.
