يكي از طرح هاي توليدي مؤسسه "شهر رسانه اي نيمرخ"،فيلمي سينمايي است با نام" پايان رؤياها".اين فيلم با موضوعي اجتماعي به سفارش سيمافيلم به تهيه كنندگي مؤسسه "شهر رسانه اي نيمرخ" و مدت زمان 90 دقيقه در مرحله ي مقدماتي توليد قرار دارد.فيلمنامه آن توسط "محمدعلي طالبي" بر اساس رمان "ليندا" نوشته "هلن گريفتيس" و ترجمه "مجيد عميق" نگارش يافته و قرار است توسط محمد علي طالبي نيز كارگرداني شود.
خلاصه قصه
توكا پسرك 7سالهاي است كه روزي از روي ماديان پدر به پايين پرت ميشود و همين حادثه باعث ميشود بينايياش را ازدست بدهد. پدر نيز براي اينكه بتواند فرزندش را خوشحال ببيند، قول ميدهد كرهي اين اسب مال او شود.
بعد از به دنيا آمدن زيبا(كره اسب) رابطه بسيار عميقي بين توكا و زيبا ايجاد ميشود تا جايي كه زيبا به رؤياي توكا تبديل ميشود. از طرفي، پدر به خاطر مخارج زندگي مجبور ميشود ماديان را بفروشد و جاي آن موتوري تهيه كند!
روزي يكي از دوستان پدر توكا به او ميگويد كه دكتري آشنا دارد كه ميتواند چشمهاي توكا را عمل كند. پدر و مادر توكا هم با توكل بر خداوند، زمينه عمل را فراهم ميكنند و قرار ميشود پول عمل را در ازاي فروختن زيبا به "محمود خان" (صاحب اوليه ماديان) بدست آورند. زيبا هم كه به جز توكا با فرد ديگري ارتباط خوبي برقرار نميكرد، مدام از جاي جديدش فرار ميكند و به مزارع اطراف ميرود و باعث صدمه ديدن بعضي از مزارع مي شود تا جايي كه روزي يكي از اهالي تهديد ميكند اگر بار ديگر كره اسب را در مزرعهاش ببيند، گلولهاي خرجش ميكند؛ به همين دليل پدر توكا، محمود خان و چند نفر ديگر بسيج ميشوند تا زيبا را پيدا كنند.
در اين حين، توكا هم از بيمارستان مرخص شده و از قضايا با خبر ميشود و او هم به دنبال زيبا به راه ميافتد.
زيبا دوباره به همان مزرعه رفته كه يكدفعه متوجه حضور توكا ميشود. توكا آغوش باز ميكند و زيبا به سمتش ميرود و ... .